Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (1366 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
ehrgeizig <adj.> U بلند همت
ambitioniert <adj.> U بلند همت
ambitiös <adj.> U بلند همت [اصطلاح رسمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Abflug {m} U بلند شدن هواپیما
heben U بلند کردن
Trittbrett {n} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
Sprosse {f} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
mit den Hühnern aufstehen U خیلی زود از خواب بلند شدن
abheben [Spielkarten vom Stapel nehmen] U بلند کردن [ورق از دسته] [ورق بازی]
aufheben U بلند کردن
anheben U بلند کردن
eine Last heben U باری را بلند کردن
abheben U بلند شدن [هواپیما]
Die Rakete hebt ab. U موشک بلند می شود.
etwas abnehmen U چیزی را بلند کردن [برداشتن] [مثال ماسک]
laut <adj.> U بلند [صدا یا موسیقی]
laut und deutlich U بلند و واضح [وقتی کسی سخنگویی می کند]
Schrei {m} U صدای بلند مثل سرفه
[schriller] Schrei {m} U جیغ بلند
lang <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
weit <adj.> U دراز [طولانی] [بلند ]
Wenn die Patienten zu schnell aufstehen, kann es passieren, dass sie ohnmächtig werden. U اگر بیماران سریع بلند بشوند تمایل به غش کردن را خواهند داشت .
klagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
wehklagen U باصدای بلند ناله وزاری کردن [زوزه کشیدن ]
sich [Dativ] den Arsch ablachen <idiom> U باصدای بلند قاه قاه خندیدن [اصطلاح رکیک]
Staub aufwirbeln U گرد و خاک بلند کردن
etwas hochbekommen U توانایی بلند کردن چیزی را داشتن
Jemanden [eine Frau] aufreißen U کسی را [ دختری را] بلند کردن [اصطلاح خودمانی]
Jemanden aufgabeln U کسی را بلند کردن [با کسی آشنا شدن] [اصطلاح روزمره]
Ich hatte ihn [sie] mir viel größer vorgestellt. U من او [مرد] [زن] را خیلی بلند قدتر در ذهنم مجسم کردم.
[Namen] verlesen U بلند صدا کردن [نام ها]
verlesen U بلند خواندن
die Namensliste aufrufen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
schreiten U گام های بلند برداشتن
schweben U بلند شدن
verschlafen U دیر از خواب بلند شدن
Raus aus den Federn! <idiom> U بلند شو از تخت خواب !
aufsteigen U بلند شدن
aufgehen U بلند شدن
emporsteigen U بلند شدن
ansteigen U بلند شدن
anwachsen U بلند شدن
anschwellen U بلند شدن
sich erheben [aufstehen] U بلند شدن
mit dem falschen Fuß aufstehen <idiom> U از دنده چپ بلند شدن
Sei doch mal still! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
etwas [Akkusativ] sehr laut abspielen U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
laut nachdenken U افکار خود را [بلند] گفتن
Alpaka {n} U آلپاکا [شتر بی کوهان پشم بلند آمریکای جنوبی]
plötzlicher Ausschlag {m} [einer Kurve oder Entwicklung etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
Bums {m} U صدای بلند
Cape {n} U پوشش بی آستین و بلند
Federkiel {m} U پر بلند بال پرنده
Backenbart {m} U با زلفی بلند
Aufschwung {m} U بلند پروازی
Ehrgeizling {m} U بلند پرواز
Brandung {f} U موج بلند
Jemanden aufreißen [Frauen] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
Frauen aufreißen <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Bräute aufreißen gehen <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
flacher [hoher] [kurzer] [langer] Ball U شوت کردن دور [نزدیک] [بلند] [پائین] توپ [فوتبال]
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
langfristig <adj.> U بلند مدت
Horn [Lautsprecher] {n} U بلند گوی بوقی
ehrgeizig <adj.> U بلند پرواز
ambitioniert <adj.> U بلند پرواز
ambitiös <adj.> U بلند پرواز [اصطلاح رسمی]
ein ehrgeiziges Programm U برنامه بلند پروازی
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
überambitioniert <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند همت
übertrieben ehrgeizig <adj.> U بیش از اندازه بلند پرواز
sehr ehrgeizig <adj.> U بلند خیال
zuschlagen U با صدای بلند یا محکم بستن
Lautsprecher {m} بلند گو
fernziel U هدف بلند مدت
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1موفقیت از یک قدم بلند تشکیل نمیشود بلکه مجموعه از قدمهای کوچکی است که بر می‌داریم و به آن می‌رسیم.
2Klauen
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com